صفحه محصول - پاورپوینت درس دوم فارسی پایه دهم از آموختن، ننگ مدار

پاورپوینت درس دوم فارسی پایه دهم از آموختن، ننگ مدار (pptx) 29 اسلاید

دسته بندی : پاورپوینت

نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد اسلاید: 29 اسلاید

قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :

پاورپوینت درس دوم فارسی پایه دهم از آموختن، ننگ مدار تا توانی از نیکی کردن میاسا و خود را به نیکی و نیکوکاری به مردم نمای. معنای نثر تا می‌توانی از نیکی کردن به دیگران دست بر ندار و خود را به مردم آنگونه نشان بده که فردی نیکوکاری هستی. معنای لغات و آرایه ها میاسا: توقف مکن، دست بر ندار آسودن: استراحت کردن(بن ماضی: آسود، بن مضارع: آسا ) نمودن: نشان دادن (بن ماضی: نمود، بن مضارع: نما) و چون نمودی به خلاف نموده، مباش. به زبان، دیگر مگو و به دل، دیگر مدار، تا گندم نمای جوفروش نباشی معنای نثر و چون این چنین نشان دادی خودت برخلاف آن رفتار مکن. به زبانت چیزی نگو که دلت چیزی دیگر باشد (کنایه از دورو نبودن) تا مانند کسی نباشی که به مردم گندم نشان می‌دهد؛ ولی جو می‌فروشد. معنای لغات و آرایه ها چون: هنگامی که نموده: نشان داده، ارائه کرده، آشکار کرده واژه آرایی: دیگر / تا گندم نمای جوفروش نباشی: مثل پیام دوری از دورویی و اندر همه کاری داد از خویشتن بده، که هر که داد از خویشتن بدهد، از داور مستغنی باشد. معنای نثر و در هر کاری حق آن را ادا کن؛ زیرا هر کس که حق را ادا کند، نیاز به قاضی ندارد و از آن نمی‌ترسد. معنای لغات و آرایه ها اندر: در / داد: حق / داد از چیزی دادن: حق آن را ادا کردن / که نخست: زیرا / که دوم: کس / داور: قاضی، دادرس / مستغنی: بی نیاز / جناس همسان: که پیام حاسِبوا قَبْلَ أن تُحاسَبوا»[به حساب خودتان رسیدگی کنید پیش از اینکه به حساب شمار رسیدگی شود.] و اگر غم و شادیت بود، به آن کس گوی که او تیمار غم و شادی تو دارد و اثر غم و شادی پیش مردمان، بر خود پیدا مکن. معنای نثر اگر غم و شادی برایت پیش آمد، به کسی بگوی که دوست توست و قصد کمک به تو را دارد و غم و شادیت را برای هر انسانی آشکار نکن و به ایشان نشان نده. معنای لغات و آرایه ها تیمار: غم، حمایت و نگاهداشت، توجّه / تیمار داشتن: غمخواری و محافظت از کسی که بیمار باشد یا به بلا و رنجی گرفتار شده باشد ؛ پرستاری و خدمت کردن / پیدا کردن: آشکار کردن تضاد : غم و شادی پیام تودار بودن و به هر نیک و بد، زود شادان و اندوهگین مشو، که این فعل کودکان است. بدان کوش که بر هر محالی، از حال و نهاد خویش بنگردی، که بزرگان به هر حق و باطلی از جای نشوند. معنای نثر و با هر اندک خوبی و بدی، زود شاد و غمگین نشو که این کار بچه‌ها ست. تلاش کن که به خاطر هر کار بیهوده ای حالت عوض نشود؛ زیرا انسان‌های بزرگ زود تحت تأثیر هر حق و باطلی قرار نمی‌گیرند. معنای لغات و آرایه ها محال: بی اصل، ناممکن، اندیشۀ باطل / نهاد: ذات / بنگردی: عوض نشوی تضاد: نیک و بد، شادان و اندوهگین از جای شدن: کنایه از «از کوره دررفتن» تضاد: حق و باطل و هر شادی که بازگشت آن به غم است، آن را شادی مشمر، و به وقت نومیدی امیدوارتر باش و نومیدی را در امید بسته دان و امید را در نومیدی. معنای نثر و هر شادی که پایان آن غم است، شادی به شمار نیاور، هر زمان ناامید شدی، امیدواریت را از دست مده و بدان که نومیدی وابسته به امید و امید وابسته به ناامیدی است. معنای لغات و آرایه ها شمردن: به حساب آوردن (بن ماضی: شمرد، بن مضارع: شمار) نومید: ناامید / بسته دان: مرتبط دانستن، وابسته دانستن ( حذف به قرینه لفظی) / تضاد : امید و نومیدی رنج هیچ کس را ضایع مکن و همه را به سزا، حق شناس باش، خاصه قرابت خویش را، چندان که طاقت باشد با ایشان نیکی کن. معنای نثر تلاش هیچ کس را تباه مکن و نسبت به همه مردم حق شناس باش؛ به ویژه خویشاوندان خود و به اندازه ای که توان داری به خویشانت نیکی کن . معنای لغات و آرایه ها ضایع: تباه، تلف/ سزا: شایسته / خاصه: به ویژه / قرابت: خویشی، خویشاوندی؛ در متن درس، منظور «خویشاوند» است(هم‌آوا← غرابت: شگفت و تعجب‌انگیز بودن) / طاقت: توان / با: به و پیران قبیله خویش را حرمت دار، ولیکن به ایشان مولع مباش تا همچنان که هنر ایشان بینی، عیب نیز بتوانی دید، و اگر از بیگانه ناایمن شوی، زود به مقدار ناایمنی، خویش را از وی ایمن گردان و از آموختن ننگ مدار تا از ننگ رسته باشی. معنای نثر و احترام پیران خاندانت را نگه دار؛ ولی شیفته پیران مشو تا همانطور که فضیلت آنها را می‌بینی، عیب آنها را نیز ببینی، و اگر از غریبه ای احساس امنیت نمی‌کنی، به اندازه ای که احساس ناایمنی داری خود را از او دور کن و در امان دار و از آموختن شرم مکن تا از بی آبرویی نجات پیدا کنی. معنای لغات و آرایه ها پیران: بزرگان، ریش سفیدان / حرمت دار: احترام بگذار / مولع: بسیار مشتاق، آزمند / همچنان: همان گونه / هنر: فضیلت / ایمن گرداندن: در امان بودن / آموختن: یاد گرفتن (بن ماضی: آموخت، بن مضارع: آموز) / ننگ: شرمساری، بی آبرویی / رسته: نجات یافته (بن ماضی: رست، بن مضارع: ره) تضاد : هنر و عیب؛ ناایمن و ایمن