پاورپوینت درس هشتم فارسی پایه نهم همزیستی با مام میهن (pptx) 24 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 24 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
پاورپوینت درس
هشتم فارسی
پایه
نهم
همزیستی
با مام میهن
درس در یک نگاه:
لحن ميهني،
گونه اي
از لحن خوانش متن است که در
آن، خواننده
مي کوشد با شور و حرارتي برانگيزاننده، غيرت مليّ و
حسّ همدلي
را بيدار سازد و با
بهره گيري
از عاطفه و حسّ و حال
مناسب، شنونده
را به احترام و دوستي ميهن، فراخواند.
مادران
، دل به مهر فرزندان، گرم و تپنده می دارند و فرزندان، در پرتو گرم و گوارای مادر، جان می گیرند و می پرورند و می بالند. این دو را پیوندها و آوندهایی به سرچشمه های یکتایی می رساند و خوشی و ناخوشی یکی را به دیگری پیوند می زند
.
آرایه های ادبی: مادران و فرزندان : مراعات نظیر / گرم و تپنده – گرم و گوارا : مراعات نظیر / دل گرم داشتن به کسی یا چیزی : کنایه از امید داشتن به آن /جان گرفتن : کنایه از نیرو گرفتن – قوت گرفتن /پیوند و آوند : ترادف (هم معنایی) / سرچشمه ی یکتایی : اضافه ی تشبیهی / خوشی و ناخوشی : تضاد /پرتو گرم و گوارای مادر : پرتو مادر : اضافه ی استعاری
مادر
، گرامی گوهری است که در کارگاه آفرینش خدای مهربان، همتایی ندارد. از این روست که هر چیز گرانمایه را اگر بخواهند از راه همانندی، بزرگ بشمارند و عزیز بدارند، به مام یا مادر مانند می کنند
.
آرایه های ادبی: مادر، گرامی گوهری است : تشبیه / کارگاه آفرینش : اضافه تشبیهی / بزرگ شمردن و عزیز داشتن : کنایه از حرمت نهادن و احترام گذاشتن / مام و مادر : مترادف (هم معنا
)
ترکیب
” مام میهن ” را شنیده اید؛ از همان دست ترکیب های زبانی است که میهن را در پرورندگی و هم زیستی به مام یا مادر همانند و هم نشین کرده است. از این دید، میهن، برای همه ی هم پیوندان و باشندگانش، مادرانه رفتار می کند. در چشم میهن، همه ی فرزندان این آب و خاک که زاد و بودشان و ریشه ی وجودشان در خاک اینجاست، یکسان اند و هیچ رنگ و نژاد و لهجه و گویش و زبانی به دیده ی این مادر، بر آن دیگری برتری ندارد.
آرایه های ادبی: مام میهن: اضافه تشبیهی / مادرانه رفتار می کند : تشبیه رفتار میهن به رفتار مادر / تشخیص یا شخصیت بخشی به میهن / چشمِ میهن : اضافه استعاری و تشخیص / آب و خاک : مجاز از سرزمین / ریشه ی وجود : اضافه تشبیهی / رنگ – نژاد – لهجه – گویش – زبان : مراعات نظیر / مادر : استعاره از میهن / پرورندگی : پرورش دادن / همانند و هم نشین : تشبیه کردن / دید : دیدگاه و نظر / هم پیوند: خویشاوند، قوم و
خوی
اگر به گلستانی درآیید، نمونۀ این گونهگونی و یگانگی را به چشم میبینید و به عقل در مییابید که به قد و قامت و رنگ و رخسار، اگرچه بسیارند؛ اما رگ و ریشۀ همه در یک خاک نهاده شده است و از یک آبشخور، مایه ور و سیراب میشوند. گلستان، مام میهن و گاهوارۀ گلهای رنگین است و خارها وگلها، فرزندان این مادرند
.
ایران ما با همۀ فراخنای فرهنگی و گستردگی جغرافیایی و گوناگونی گویشها و رنگارنگی لهجهها، به گلستانی میماند که در دل و دامان خود، عزیزکانی را بیتوجه به رنگ و چهره، نوا و ناله میپروراند و شیرۀ جان خویش در کامشان میدارد.
این ستد و داد مادر – فرزندی و جانفشانی یکی برای دیگری، دو سویه است. اگر فرزند را ناخوشی و گزندی روی نماید، مادر بیخویش و ناخوش و ناآرام است و هرگاه مادر را اندوه و آسیبی فراگیرد، فرزندان نیز آرام و قرار ندارند و بی شکیب و به جان میکوشند تا آرامستان خدا را به آرامش بازآورند و خفاش خویان را از مهر رخ مادر، دور بدارند
.
ایران ما با همۀ فراخنای فرهنگی و گستردگی جغرافیایی و گوناگونی گویشها و رنگارنگی لهجهها، به گلستانی میماند که در دل و دامان خود، عزیزکانی را بیتوجه به رنگ و چهره، نوا و ناله میپروراند و شیرۀ جان خویش در کامشان میدارد.
این ستد و داد مادر – فرزندی و جانفشانی یکی برای دیگری، دو سویه است. اگر فرزند را ناخوشی و گزندی روی نماید، مادر بیخویش و ناخوش و ناآرام است و هرگاه مادر را اندوه و آسیبی فراگیرد، فرزندان نیز آرام و قرار ندارند و بی شکیب و به جان میکوشند تا آرامستان خدا را به آرامش بازآورند و خفاش خویان را از مهر رخ مادر، دور بدارند
.
آرایه های ادبی: تشبیه میهن به گلستان و تشبیه مردم میهن به گل ها و خارها / شیره ی جان: استعاره از تمام وجود / کام: مجاز از دهان / روی نماید: کنایه از ظاهر شود، پدیدار شود / بی خویش:کنایه از بی قرار / به جان کوشیدن: با تمام توان کوشش کردن / آرامستان خدا: استعاره از میهن / خفاش خویان: کنایه از افراد بدجنس و پلید / مشت گره کردن: کنایه از مصمم بودن در دفاع و جنگیدن / پشت به پشت هم: کنایه از در کنار هم و با حمایت از هم / تن را سپر کردن: کنایه از جان را فدا کردن / تشبیه تن به سپر
همی خواهم از کردگار جهان شناسنده آشکار و نهـان
که باشد ز هر بـد نگهدارتان همه نیک نامی بود یارتان
همی خواهم: می خواهم
( شکل تاریخی مضارع اخباری)
من از پروردگار جهان ، شناسنده آشکار و نهان، می خواهم که نگهدار شما از هر بدی باشد و نیک نامی یار و همراهتان باشد.
یکی از جلوههای مهربانی و همدلی را در رفتار شوق انگیز رهبر نظام اسلامی با خانوادۀ شهدای اقلیتهای مذهبی میبینیم؛ ایشان در دیدار با وابستگان شهدای مسیحی میفرمایند: «ما در ایران، عرب ایرانی داریم، ترک ایرانی داریم، فارس ایرانی داریم، کرد ایرانی داریم، آشوری ایرانی داریم، ارمنی ایرانی داریم و… همه ایرانی هستیم …ایرانی بودن، اصل است. جمهوری اسلامی، مال همه است…یعنی شهروندان، آن کسانی که در زیر پرچم جمهوری اسلامی هستند، باهم فرقی نمیکنند…»
این همزیستی و همدلی اقوام ایرانی، پشتوانهای بسیار شکوهمند برای وطن است و سدّی استوار به بلندای ارادۀ پولادین ایرانیان، پدید میآورد و میهن را در آوردگاهها، از گزند دشمنان و اهرمن خویان میرهاند
.
به هر روی، ایران از آنِ همۀ ایرانیان است؛ همۀ اینان که در خاکش بزرگ شدهاند و از آبش نوشیدهاند و در هوایش پروردهاند؛ با آرامش آن آرمیدهاند و در آشوبش بیقراری کردهاند؛ در صحنههای رزمش، دلاورانه، پیکار کردهاند و در جشنهایش، صفهای میلیونی بستهاند و دشمنان را انگشت به دهان گذاشتهاند
.
امروز همین حسّ مشترک، همجوشی و همکوشی، همزیستی ما را معنا میبخشد. به همین سبب است که ملت ایران، یک صدا چونان شیر میغرند و ندای واحدی بر میآورند که
:
آرایه های ادبی: در زیر پرچم بودن: کنایه از اهل جایی بودن / تشبیه همزیستی و همدلی به سد استوار / اراده ی پولادین: اضافه تشبیهی / انگشت به دهان: کنایه از تعجب بسیار / ملت ایران همچون شیر میغرند:
تشبیه
ندانی که ایران نشست من است جهان سر به سر زیر دست من است
ندانی: نمی دانی، مضارع اخباری
نشست: محل نشستن و زندگی
سربه سر: همگی
زیر دست: کنایه از در اختیار بودن
نمی دانی که ایران محل زندگی من است و جهان همگی در اختیار من است.
همه یکدلانند ، یزدان شناس به نیکی ندارند از بد هراس
یکدل: متّحد ، یک صدا
یزدان شناس: خداشناس
همه یکدل و موافق خداشناس هستند و با نیکی کردن از بدی ترسی ندارند.
دریغ است ایران که ویران شود کنام پلنگان و شیران شود
کنام: بیشه ، آشیانه
ایران ، ویران، شیران : جناس
جای تاسف
است ، ایران
ویران شود و و آشان انسان های پلنگ و شیر صفت و درنده خوی گردد.
چو ایران نباشد تن من مباد در این بوم و بر زنده یک تن مباد
همه سر به سر تن به کشتن دهیم از آن به که کشور به دشمن دهیم
بوم و بر: سرزمین
به : بهتر: مسند
اگر ایران نباشد بهتر است که من نباشم و در این سرزمین کسی نباشد. همگی
اگر در راه وطن بمیریم بهتر از آن است که کشور را به دشمن بدهیم.