پاورپوینت درس هفتم فارسی پایه یازدهم باران محبت (pptx) 31 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 31 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
پاورپوینت درس
هفتم
فارسی
پایه
یازدهم
باران
محبت
حق تعالی چون اصناف موجودات میآفرید، وسایط گوناگون در هر مقام بر کار کرد. چون کار به خلقت آدم رسید، گفت «إنّی خالقٌ بشراً مِن طین» خانه آب و گل آدم من میسازم. جمعی را مُشتبه شد گفتند: «نه همه تو ساختهای؟»
معنا
خداوند زمانی که انواع موجودات(= هستمندان) را میآفرید در ساختن هر چیز از میانجی و وسیله ای بهره برد. هنگامی که نوبت به آفرینش انسان رسید، فرمود من بشری از گل میآفرینم. آب و گل (جسم) انسان را بدون واسطه خلق میکنم. گروهی به اشتباه افتادند و گفتند: مگر همه موجودات را تو نیافریدهای؟!
معنای لغات
اصناف: جمعِ صنف، انواع، گونه ها، گروه ها / وسائط: جمعِ وسيطه يا واسطه، آنچه که به مَدَد يا از طريق آن به مقصود مي رسند. / مَقام: جایگاه، موضع / بر کار کرد: به کار برد / خالق: آفریننده / طین: خاک / مشتبه: اشتباه کننده، دچار اشتباه / مشتبِه شدن: به اشتباه افتادن / خانه آب و گل آدم: استعاره از کالبد انسان / نه همه تو ساختهای: آیا تو همه را نساختهای؟؛ استفهام انکاری
آرایه ها
إنّی خالقٌ ... طین: من بشری از خاک میآفرینم، تضمین
گفت
: اینجا اختصاصی دیگر هست که این را به خودی خود میسازم بی واسطه، که در او گنج معرفت تعبیه خواهم
کرد.پس
جبرئیل را بفرمود که برو از روی زمین یک مشت خاک بردار و بیاور. جبرئیل-علیه السلام- برفت؛ خواست که یک مشت خاک بردارد. خاک جبرئیل را گفت: ای جبرئیل چه
میکنی؟گفت
: تو را به حضرت میبرم که از تو خلیفتی میآفریند.
معنا
این جا ویژه من است. من به تنهایی آن را میسازم؛ زیرا در آن گنج شناخت جاسازی خواهم کرد. پس خداوند به جبرئیل فرمود که برو از روی زمین یک مشت خاک بردار و بیاور. جبرئیل (ع) رفت و خواست که یک مشت خاک از زمین بردارد. خاک به جبرئیل گفت: ای جبرئیل چه کار میکنی
؟
جبرئیل گفت: تو را به بارگاه خداوند میبرم که از تو جانشینی میآفریند.
معنای لغات
معرفت: شناخت، عشق، درک حقیقت / تعبیه : جاسازی، قرار دادن
«را» در «جبرئیل را بفرمود»: به معنای «به»، حرف اضافه / حضرت: بارگاه، آستانه، پیشگاه /«را» در «جبرئیل را گفت»: به معنای «به»، حرف اضافه / خلیفت: خليفه، جانشين
آرایه ها
گنج معرفت: اضافه
تشبیهی
خاک جبرئیل را گفت: جانبخشی / از تو خلیفتی میآفریند: تلميح دارد به آيه «انّي جاعل في الارضِ خليفةً»
خاک سوگند برداد به عزّت و ذوالجلالی حق مرا مبر که من طاقت قرب ندارم و تاب آن نیارم. من نهایت بُعد اختیار کردم که قرب را خطر بسیار
است.جبرئیل
چون ذکر سوگند شنید به حضرت بازگشت. گفت خداوندا، تو داناتری خاک تن درنمیدهد. میکائیل را بفرمود :«تو برو؛» او برفت. همچنین سوگند برداد. اسرافیل را فرمود: «تو برو.» او برفت همچنین سوگند برداد؛ برگشت.
معنا
خاک قسم داد و گفت به گرامی بودن و بزرگواری خداوند تو را سوگند میدهم که مرا همراه خود نبر؛ زیرا من توان نزدیکی به خداوند را ندارم و آن را تحمل نمیکنم. من پایان دوری را برگزیدم؛ زیرا در نزدیکی خطرهای بسیاری است
.
جبرئیل هنگامیکه ذکر سوگند را شنید به بارگاه خداوند بازگشت. گفت خداوندا، تو داناتری که خاک نمیپذیرد. خداوند به میکائیل فرمود تو برو و او رفت. همچنین خاک میکائیل را سوگند داد. خداوند به اسرافیل فرمود تو برو؛ او رفت؛ خاک اسرافیل را سوگند داد اسرافیل بازگشت.
معنای لغات
عزّت: گرامی بودن / ذوالجلال: صاحب بزرگي و شکوه / ذوالجلالی: بزرگواری / طاقت: توان / قرب: نزدیک شدن، هم جواری / تاب آوردن: تحمل کردن / نهایت: پایان/ ذکر: یاد کردن، گفتن / حضرت: بارگاه، آستانه، پیشگاه
آرایه ها
تن دردادن: کنایه از
پذیرفتن
خاک سوگند برداد: جانبخشی / قرب، بعد: تضاد /
حق- تعالی-عزرائیل را بفرمود برو اگر به طوع و رغبت نیاید به اکراه و اجبار برگیر و بیاور
.
عزرائیل بیامد و به قهر یک قبضه خاک از روی جمله زمین برگرفت. آن خاک را میان مکه و طائف فرو کرد. عشق حالی دو اسبه میآمد.
معنا
خداوند به عزرائیل دستور داد که برو اگر به میل و رغبت نیامد او را به زور و اجبار بیاور
.
عزرائیل آمد و به زور و غلبه یک مشت خاک را از همه زمین برداشت؛ سپس آن را در زمینی میان مکه و طائف پنهان کرد. عشق تند و سریع میآمد.
معنای لغات
تعالی: والا / «را» در «عزرائیل را بفرمود»: به معنای «به»، حرف اضافه / طوع: فرمان برداري، اطاعت، فرمانبري / رغبت: ميل و اراده، خواست / اکراه: زور
قهر: چیرگی / به قهر: به زور / قبضه: یک مشت از هر چيزي / جمله: همه / فروکرد: داخل کرد
آرایه ها
دواسبه: کنایه از تند و تیز، شتابان / عشق ... میآمد: جانبخشی
جملگی ملایکه را در آن حالت انگشت تعجب در دندان تحیّر بماند که آیا این چه سرّ است که خاک ذلیل را به حضرت عزّت به چندین اعزاز میخوانند و خاک در کمال مذّلت و خواری، با حضرت عزّت و کبریایی، چندین ناز میکند و با این همه، حضرت غنا دیگری را به جای او نخواند و این سرّ با دیگری در میان ننهاد.
معنا
همگی فرشتگان از کار خداوند در شگفت ماندند که این چه رازی است که خاک فرومایه را به بارگاه خداوندی با چندین بزرگداشت و احترام صدا میکنند و خاک در کمال فرومایگی و پستی، با خداوند، این چنین ناز میکند و با این همه، خداوند بی نیاز، دیگری را به جای او صدا نمیکند و این راز را برای دیگری مطرح نمیکند.
معنای لغات
ملگی: همه / تحیّر: حیران بودن / انگشت تعجب، دندان تحيّر: هر دو اضافه اقترانی / سرّ: راز / آیا این چه سرّ است: خلاف هنجار زبان(دو ادات پرسش) / ذلیل: فرومایه / اعزاز: بزرگداشت، گرامی شمردن / مذلت: فرومايگي، خواري، مقابل عزّت / کبریا: بارگاه خداوند / کبریایی: منسوب به کبريا، خداوند تعالي / غَنا: بي نيازي، توانگري (غِنا: آوازخوانی) / در میان نهادن: کنایه از مطرح کردن
آرایه ها
انگشت در دندان ماندن: کنايه از متعجب شدن / حضرت: مجاز از خود خداوند / خاک ... ناز میکند: جانبخشی / مذلت، عزّت: تضاد
الطاف الوهیّت و حکمت ربوبیّت به سرّ ملایکه فرو میگفت «إنّی أعلم ما لا تَعلمون» شما چه دانید ما را با این مشتی خاک چه کارها از ازل تا ابد در پیش است؟ معذورید که شما را سر و کار با عشق نبوده است
.
روزکی چند صبر کنید تا من بر این یک مشت خاک، دست کاری قدرت بنمایم تا شما در این آینه، نقشهای بوقلمون بینید. اوّل نقش آن باشد که همه را سجده او باید کرد.
معنا
لطف خداوندی و دانش الهی به قلب فرشتگان الهام میکرد که من چیزی میدانم که شما نمیدانید. ای فرشتگان، شما چه آگاهی دارید که ما (خداوند) از روز نخست آفرینش(ازل) تا انتهای آن(ابد) با این یک مشت خاک (انسان) چه کارهایی پیش رو داریم. عذر شما پذیرفته است، زیرا شما سرو کاری با عشق نداشتهاید
.
چند مدتی صبر کنید تا من قدرت خود را در این یک مشت خاک به شما نشان دهم تا شما جلوههای گوناگون و نقشهای رنگارنگ در آیینه آفرینش انسان ببینید. نخستین نقش و جلوه آن است که همه شما (فرشتگان) باید به او(انسان) سجده کنید.
معنای لغات
لطاف: ج لطف / الوهیت: خدایی، خداوندی / حکمت: دانش / ربوبیّت: الوهيّت و خدايي، پروردگاري / ازل: گذشته بسیار دور و بی آغاز / ابد: آینده بسیار دور و بی پایان/ روزک: چند روز اندک / بوقلمون: گونهای پرنده
آرایه ها
سر: مجاز از دل / «إنّی أعلم ما لا تَعلمون»: همانا من میدانم آنچه را شما نمیدانید، تضمین / ازل، ابد: تضاد / معذور: بخشوده، معاف/ خاک: مجاز از کالبد انسان / آینه: استعاره از وجود انسان / بوقلمون: تشبیه، وجه شبه: رنگارنگی
از
شبنم عشق خاک آدم گل شد
صد فتنه و شور در جهان حاصل شد
معنای بیت
وجود خاکی انسان را با عشقی که همانند شبنم بود درهم آمیخت(سرشت). به همین سبب عشق فتنهها و شورها در جهان پدید آمد.
معنای لغات
شبنم: ژاله، رطوبتی که شب بر روی گیاهان می نشیند / فتنه: بلا و گرفتاری / شور: هیجان و شوق
آرایه ها
شبنم عشق: اضافه تشبیهی / صد: مجاز از بسیار /
سرنشتر
عشق بر رگ روح زدند
یک قطره فرو چکید و نامش دل شد
معنای بیت
از آمیزش عشق الهی و روح انسانی قطرهای حاصل گردید که دل نام گرفت.
معنای لغات
نشتر: نیشتر، گونهای تیغ
پیام
جاسازی عشق در آدمی
آرایه ها
رگ روح: اضافه استعاری / مراعات نظير: رگ، روح و دل.
جمله در آن حالت متعجّب وار مینگریستند که حضرت جلّت به خداوندی خویش در آب و گل آدم چهل شباروز تصرف میکرد
.
و در هر ذرّه از آن گل، دلی تعبیه میکرد و آن را به نظر عنایت پرورش میداد و حکمت با ملایکه میگفت: شما در گل منگرید در دل نگرید.
معنا
همه موجودات عالم بالا در آن حال با تعجب نگاه میکردند که پرورد گار بزرگ با قدرت خدایی خود چهل شبانه روز مشغول ساختن گل انسان بود. و درهر ذره از گل آدم دلی میساخت و آن را با نظر و توجه پرورش میداد و دانش و حکمت به فرشتگان میآموخت و (گوشزد میکرد) که شما به گل (قالب و جسم ظاهری انسان) نگاه نکنید. به دل نگاه کنید
معنای لغات
جمله: همه / متعجب وار: با تعجب / مینگریستند: نگاه میکردند (بن ماضی: نگریست؛ بن مضارع: نگر)/ حضرت: آستانه، پيشگاه، درگاه / جلّت: بزرگ است / شباروز: شب و روز، شبانه روز / تصرف میکرد: دست کاری میکرد / تعبیه کردن: قرار دادن، جاسازي كردن / عنایت: توجّه، لطف، احسان / حکمت: دانش و راز
آرایه ها
حضرت: مجاز از خداوند / منگرید: کنایه از توجه نکنید