پاورپوینت درس پنجم فارسی پایه دوازدهم دماوندیه (pptx) 32 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 32 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
پاورپوینت درس
پنجم
فارسی
پایه
دوازدهم
دماوندیه
دماوندیه
دماوند در این قصیده، در بندهای ابتدایی، در معنای حقیقی به کار رفته است؛ امّا رفته رفته به عنوان نمادی از روشنفکران جامعه به کار رفته است و از این جهت این ویژگیها مورد نظر شاعر است: ۱- گوشهگیری و انزوا ۲- دلگیری از مردم زمانه ۳- داشتنِ اندیشههایِ بلند و متفاوت از مردم زمانه.
1- ای دیو سپید پای در
بند ای
گنبد گیتی ای دماوند
معنای بیت
ای دماوند که همانند دیوسپید، اسیر و گرفتار هستی، ای دماوند که همانند بام جهان برافراشته ای.
معنای لغات
دیو سپید: موجودی افسانهای و اساطیری در شاهنامه که به دست رستم کشته میشود. / گیتی: جهان
آرایه ها
الب: قصیده / وزن: مفعول مفاعلن فعولن(رشته انسانی) / دیو سپید: استعاره از دماوند / ای گنبد: جان بخشی / گنبد گیتی: اضافه استعاری، گیتی مانند ساختمانی است که گنبد دارد / ای دماوند: جان بخشی / پای در بند بودن: کنایه از زندانی بودن
2- از سیم به سر یکی کله
خود
ز آهن به میان یکی کمربند
معنای بیت
ای دماوند! تو کلاه جنگی سفیدی از نقره (برف) بر سر نهاده ای و کمربندی آهنین (صخرهها و سنگها) به کمر بسته ای.
معنای لغات
سیم: نقره / میان: کمر، وسط
پیام
ستایش دماوند، اشاره به بلندی دماوند
پیام
وصف دماوند
آرایه ها
ان بخشی: نسبت دادنِ کلاهخود و کمربند به کوه/ سیم: استعاره از برف / کمربند آهنین: استعاره از میانه کوه که پر از سنگها و صخرههای تیره رنگ است. / جان بخشی: قراردادن سر و کمر برای کوه
3- تا چشم بشر نبیندت
روی
بنهفته به ابر، چهر دلبند
معنای بیت
چهره زیبای خود را در ابرها پنهان کردهای تا چشم آدمی روی تو را نبیند.
معنای لغات
تا: حرف پیوند بیان علت، به معنیِ «به این دلیل که» / «ت»در«نبیندت روی» مضاف الیهِ «روی»، جهش ضمیر/ نهفتن: پنهان کردن
آرایه ها
جان بخشی: نسبت دادن روی و چهره به دماوند و نهفته شدن از مردم / تناسب: روی، چهره، چشم / دلبند: کنایه از گرامی و ارجمند
4- تا وارهی از دم ستوران
وین مردم نحس دیومانند
معنای بیت
برای اینکه از همصحبتی و همنشینی مردم نادان و شومِ دیوصفت رهایی یابی .......
معنای لغات
وارهی: رها شوی(بن ماضی: وارست، بن مضارع: واره) / ستور: چهارپا، جانوران چهارپا به ویژه اسب، استر و خر / وین: و این / نحس: شوم
پیام
بیزاری دماوند از مردم، اشاره به بلندی کوه
پیام
بیزاری از مردم نادان
آرایه ها
دَم: نفس، مجاز از سخن / ستور: استعاره از انسانهای پست و نادان / شبیه: مردم دیو مانند / حسن تعلیل
5- با شیر سپهر بسته پیمان
با
اختر سعد کرده پیوند
معنای بیت
با آفتاب پیمان بستهای و با ستاره مشتری پیوند و پیوستگی پدید آورده ای.
معنای لغات
سپهر: آسمان / سعد: خجسته، مبارک، متضاد نحس / اختر سعد: سیّاره مشتری یا هرمز است که به خجسته مهین نامبردار است./ پیوند کردن: خویشاوندی کردن
آرایه ها
جان بخشی: پیمان بستن دماوند با خورشید؛ پیوند دماوند با مشتری / اختر، سپهر: تناسب، اغراق / این بیت حُسن تعلیل نیز دارد: شاعر علت بلندی دماوند را تلاش او برای دوری از مردم زمانه میداند./ تناسب: سپهر، اختر؛ پیمان، پیوند
6- چون گشت زمین ز جور
گردون سرد
و سیه و خموش و آوند
معنای بیت
هنگامی که زمین از بیداد و ستمِ آسمان (روزگار) اینچنین خفه و خاموش و آویزان شد،...
معنای لغات
جور: ستم / گردون: فلک، آسمان (در اینجا روزگار) / خموش: ساکت / آوند: آونگ، آویزان، آویخته
پیام
اشاره به بلندی دماوند
پیام
بیداد آسمان بر زمینیان
آرایه ها
زمین، گردون: تضاد / جور گردون: جان بخشی، اضافه استعاری / گشت: شد، ایهام تناسب در معنای گردیدن و چرخیدن / خموش گشتن زمین: جان بخشی
7- بنواخت ز خشم بر فلک
مشت آن
مشت تویی تو ای دماوند
معنای بیت
زمین از شدت خشم، مشتی بر آسمان کوبید و تو ای دماوند همان مشت زمینی.
معنای لغات
نواختن: کوبیدن
آرایه ها
مشت کوبیدن زمین به فلک: جان بخشی / ای دماوند: جان بخشی / تو مشت هستی: تشبیه / واج آرایی: صامت «ت» و «ش» / واژه آرایی: مشت، تو
8- تو مشت درشت روزگاری
از گردش قرنها پس افکند
معنای بیت
ای دماوند! تو مشت بزرگِ خشم و اعتراض دیرینه زمانه ای که از گذشت روزگاران به ما به جا مانده است.
معنای لغات
پس افکند: پس افکنده، میراث، به جا مانده
پیام
اعتراض زمین بر آسمان
پیام
اعتراض دماوند به ستم گردون
آرایه ها
تشبیه: تو (دماوند) مشت روزگار هستی / مشت روزگار: جان بخشی برای روزگار؛ اضافه استعاری / واج آرایی «ش»، «ر»
9- ای مشت زمین بر آسمان شو
بر وی بنواز ضربتی چند
معنای بیت
ای دماوند که مشت زمینی! به آسمان برو و چند ضربه بر آسمان بکوب.
معنای لغات
شو: برو/ بنواز: بزن / مرجع «وی» آسمان است / ضربتی چند: ترکیب وصفی وارون (چند ضربت)/ چند: صفت مبهم
آرایه ها
مشت زمین: جان بخشی و استعاره از دماوند / زمین، آسمان: تضاد / مصرع دوم: جان بخشی / مشت، ضربت: تناسب
10- نی نی تو نه مشت روزگاری
ای
کوه نی اَم ز گفته خرسند
معنای بیت
نه نه، تو مشت روزگار نیستی. ای کوه من، از این سخن خود (تشبیه دماوند به مشت) خشنود نیستم.
معنای لغات
نی نی: نه، قید نفی / نیَم: نیستم / گفته: مقصود شاعر، تشبیه در بیت پیشین است یعنی همان تشبیه دماوند به مشت./ خرسند: راضی
پیام
خیزش ضد بیداد
پیام
بی تفاوتی روشنفکران
آرایه ها
مشت روزگار: اضافه استعاری (جان بخشی)/ ای کوه: جان بخشی / واج آرایی: «ن»/ تشبیه: تو نه مشت روزگاری
11- تو قلب فسرده زمینی
از درد ورم نموده یک چند
معنای بیت
ای دماوند! تو قلب سرد و منجمد زمین هستی که از شدت درد و اندوه مقداری آماس کرده است.
معنای لغات
فسرده: یخزده، منجمد، افسرده و غمگین / یک چند: مدتی، چندی/ وَرَم: آماس
آرایه ها
فسرده: ۱- یخزده، ۲- افسرده (ایهام) / تشبیه کوه دماوند به قلب فسرده زمین / وَرَم: استعاره از برآمدگی کوه / قلب زمین: جان بخشی، اضافه استعاری / قلب، درد، ورم: تناسب / واج آرایی: «د» / حسن تعلیل
12- تا درد و ورم فرونشیند
کافور بر آن ضماد کردند
معنای بیت
برای این که درد و ورم تو آرام بگیرد و اندکی تسکین بیابد مرهمی از برف بر ورم تو نهاده اند.
معنای لغات
فرونشیند: فروکش کند/ ضماد: مرهم / ضماد کردن: بستن چیزی بر زخم، مرهم نهادن
پیام
اشاره به برآمدگی کوه دماوند
پیام
اشاره به برف گیر بودن دماوند
آرایه ها
ورم: استعاره از برآمدگی کوه / کافور: استعاره از برفهای قله دماوند / درد، ورم، ضماد: تناسب / حُسن تعلیل / واج آرایی: «د»، «ر»
13- شو منفجر ای دل زمانه
وان آتش خود نهفته مپسند
معنای بیت
ای کوه دماوند که چون قلب زمانه هستی، آتشفشان کن و بیش از این خرسند مباش که آتش درونت پنهان بماند.
معنای لغات
نهفته: صفت مفعولی در نقش قید؛ پنهان شده
آرایه ها
دلِ زمانه: اضافه استعاری (جان بخشی)، / دل استعاره از دماوند (نماد روشنفکران خاموش) / آتش: استعاره از خشم و خروش و اعتراض / تناسب: منفجر، آتش / منفجر شدن: کنایه از اعتراض
14- خامش منشین سخن همی گوی
افسرده مباش خوش همی خند
معنای بیت
ای دماوند (آگاهان خاموش جامعه)، خاموش و آرام نباش و چیزی بگو (اعتراض کن)، غمگین و ناخوش نباش و با شادی بخند.
معنای لغات
همی گوی: بگو(فعل امر استمراری) / افسرده: یخ زده، غمگین / خوش: قید کیفیت / همی خند: بخند
پیام
دعوت به اعتراض
پیام
دعوت به اعتراض
آرایه ها
امش نشستن، سخن گفتن: تضاد / جان بخشی: سخن گفتن، خندیدن و خاموش نبودن دماوند / افسرده: ایهام؛ ۱- یخ زده ۲- غمگین