پاورپوینت نقدی بر عرفان حلقه (pptx) 20 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 20 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
نقدی بر عرفان حلقه
روی مطلب مورد نظر کلیک کنید.
فرا درمانی و عرفان حلقه
عرفان حلقه و عاقبت انسان در دنیای دیگر
عرفان حلقه و بیگ بنگ
تفاوت شعور کیهانی با معصومین
معجزه رهبران عرفانهای کاذب
شفا دادن معصومین و شبکه شعور کیهانی
انکار معجزه در عرفان حلقه
تفاوت تناسخ در اسلام با عرفان حلقه
عرفان حلقه و نقطه مثبت و منفی
جایگاه شریعت و مناسک عبادی در عرفان حلقه
هدف از خلقت شیطان
شیطان و تمرد از فرمان الهی
حقیقت فرادرمانی
ارتباط با اجنه
رابطه عرفان حلقه با عرفان و آموزه های اسلامی
اشکالات و آسیب های عرفان حلقه
عرفان حلقه و وهابیت
فرا درمانی و عرفان حلقه
مطلب اين است كه هر چند در كوتاه مدت در سايه تلقين و ايجاد ذهنيت و تصرف در هيجانات فرد، نوعي تسكين در درون فرد احساس مي شود، اما بعد از گذشت مدتي، موجوداتي به زندگي اين افراد وارد مي شوند كه منجر به اختلال رواني و دروني و از هم پاشيدگي سلامت رواني ايشان مي گردد. البته بستري كه باعث مي شود اين نيروها بتوانند به راحتي بر ديگران تاثير گذارند همان است كه در عرفان حلقه از آن تحت عنوان «شاهد محض» ياد ميشود. به عبارت ديگر اين نيروها كه در سايه «عمل شاهد» و «تسليم و ناظر بودن» در درمان شوندهها، قدرت ورود پيدا مي كنند، همان تسلط جنيان و شياطين بر روان افراد است. يعني چيزي كه به نام برونريزي نيرويهاي موذي انجام ميشود؛ در حقيقت وارد كردن جن و نيروهاي شيطاني به زندگي افراد است. روشن است كه ارتباط با اجنه و ارواح هر چند كه واقعيت دارد اما حقيقت ندارد، به اين معنا كه با واسطه اين قدرتها نمي توان به هيچ تعالي و كمالي دست يافت و اين فرايند صرفا يك تغيير است نه تكامل و رشد روحي. ممكن است كسي از اين كه شياطين هم بتوانند شبيه درمان را ايجاد كنند، ترديد داشته باشد، اما بايد دانست روايات هم اين معنا را پذيرفتهاند. راوي از امام صادق پرسيد: اصل سحر و جادو چيست؟ و كار جادوگر با تمام عجايبى كه دربارهاش آمده چگونه است؟ امام فرمود: «سحر و جادو چند گونه است: يك نوع آن مانند طبّ و پزشكى است، همانطور كه پزشكان براى هر دارويى درمانى قرار مىدهند، همين طور است علم جادو و سحر؛ با فريب براى هر سلامتى آفتى مىسازند، و براى هر درمان دردى، و براى هر معنى حيلهاى.»
عرفان حلقه و عاقبت انسان در دنیای دیگر
بی پایگی نظر عرفان حلقه در این باب روشن است و به نظر ما چندان نیاز به بررسی ندارد. چرا که هیچ پشتوانه ی علمی برای گفته های خود ندارند. به عبارت دقیق تر اگر کسی ادعا کند که پس از مرگ انسان مراحل زمان و مکان را از دست میدهد و به قیامت میرسد، یا باید دلیل نقلی داشته باشد و یا دلیل عقلی و یا تجربی مسلم. به گمان شما عرفان حلقه از کدام دسته از این ادله برای اثبات نظر خود کمک گرفته است؟ باید گفت: سخن عرفان حلقه در این باب صرفا در حد حدس و تخمین است (و به قول یکی از اندیشمندان غربی «نظریه پرانی» است) و صد البته با ادله دینی در تعارض آشکار است. ما به چنین اظهارنظرهایی در دین تفسیر به رأی میگوییم.
یا این جمله که "ماندن در جهنم هدف خلقت انسان نيست" جمله درستی است اما حلقه در تطبیقش به اشتباه رفته است. جهنم رفتن هدفِ خلقت نبوده است، اما لازمه اختیار انسان که بوده است! اتفاقا طبق نص قرآن اکثر مردم گمراهند، حتی اگر پیامبران خود را به مشقت فراوان بیندازند. و ما اکثر الناس و لوحرصت بمومنین. (تو هرچه هم حرص بزنی بسیاری از مردم ایمان نخواهند آورند). این که اکثرِ مردم به اختیار خود جهنم را اختیار می کنند معنایش این نیست که خلقت به هدفش نرسیده است. این همان شبهه ای است که ذکر کرده و علمای دینی پاسخش را به صورت تفصیلی داده اند. بحث اسم هادی خداوند را پیش کشیده اما اقایان حلقه هدف خلقت را به میان آوردهاند. البته مبنای هر دو شبهه مشترک است ، اما جواب هر دو یک جواب است.خداوند ما را از تاویل ذهنی معارف دینی حفظ کند!
اولا بیگ بنگ تحلیل های مختلفی دارد.دوم این که بیگ بنگ اگر اصلش محرز باشد (چنان که هنوز در مراکز آکادمیک مخالفان زیادی دارد)، تحلیلِ جزئیات آن خود به صورتهای مختلفی امکان پذیر است کما این که بسیاری از این تحلیلها با همدیگر قابل جمع نیستند و خلاصه اتفاق نظر درباره این مسئله وجود ندارد چنانکه از این جمله مشهور در باب بین بنگ " همه چیز با یک انفجار آغاز شد" هر کسی تفسیری خاص از این جمله دارد. ستاره شناسان یک تحلیل از آن دارند و فیزیکدانان تفسیر دیگری از آن دارند.سوم این که نظریه عرفان حلقه هیچ ارتباطی با نظریه مه بانگ ندارد. یعنی نه موید آن است و نه منکر آن.چهارم این که عرفان حلقه اگر ادعایی در این باب دارد باید قبل از این که برای اثبات نظر خود از مه بانگ کمک بگیرد، دلایل و یافته های خود را ارائه دهند وبگویند طبق چه دلایل تجربی و یا فلسفی چنین ادعایی را مطرح کرده اند! بماند که نظریه حلقه در این باب با قرآن در تعارض است.
عرفان حلقه و بیگ بنگ
تفاوت شعور کیهانی با معصومین
در عرفان حلقه تصریح شده که شعور کیهانی خالق هستی نیست بلکه مخلوق خداوند است. اما هیچ مرادشان از شعور کیهانی معصومین نیست.
اگر کسی بخواهد تفاوت شعور کیهانی را با معصومین بداند باید بداند که معصومین هیچ گاه قائل نشده اند که خداوند فقط خالق است و کار گرداندن جهان و تدبیر آن منحصر در ماست. اما در عرفان حلقه قائل شده اند کار خداوند فقط خلق عالم بوده و برای بقا و پیشبرد امور خلق، حقیقتی به نام شبکه شعور کیهانی خلق شده است که کاگزار خداوند در هستی است. در چنین نگاهی جایگاه خداوند در حقیقت جایگاهی تشریفاتی است و خداوند در بقای هستی سهمی ندارد. دوم این که معصومین نگفته اند که کار ما منحصر در شفابخشی است و هیچ گاه عرفان را در درمان خلاصه نکرده اند، اما در عرفان حلقه باور این است که اگر اتصال با شعور کیهانی انجام پذیرد، خدا شناسی عملی محقق شده است. چنین خداشناسی عملی منحصر در بهبودی و پیدایش قدرت درمانگری است. سوم این که معصومین هیچ گاه نگفته اند که عرفان مساوی با درمان است، بلکه درمان ذاتا هیچ نسبتی با معرفت الهی ندارد و اینگونه نیست که هرکس قدرت درمانگری پیدا کند عارف شده و به شهود رسیده است. اگر کار درمان در عرفان حلقه عرفان معرفی شود، کار روان پزشکان و طبیبان و هامیوپاتی و آیورودا چرا عرفان نباشد؟ معجزه مسیح این نبود که درمانگر بوده، بلکه معجزه وی این بوده که بدون ابزارهای مانند تشعشع دفاعی و انرژی درمانی و اتصال با شعور کیهانی فرایند درمان را رقم زده است.
معجزه رهبران عرفانهای کاذب
از عرفان حلقهایها باید پرسید اگر شفای معصومین به معنای جداشدن ارواح مرحومین از حریم ما باشد، این چه معجزه ای است که عرفان حلقهای هم آنرا بلدند؟ آیا چنین باوری در حقیقت زیر سوال بردن حقیقت اعجاز نیست.
فراموش نشود رهبر عرفان حلقه چون معتقد است به ابزارهایی که مسیح پیامبر برای درمانگری در اختیار داشت، دست یافته است، مفهوم درمان را به مفهوم عرفان پیوند زده و درمان را مقدمه عرفان معرفی کرده است و الا چه ضرورتی داشت به این شدت، سلامت جسم به کشف و شهود گره بخورد؟
یک مطلب بسیار ظریف در اینجا وجود دارد و آنهم این است که معجزه به معنای امری است که ابزارش در اختیار دیگران نیست، از همین منظر است که نه کار شعبده بازها و نه کار ساحران و نه کار شمنها و نه معرکه گیریهای طاهری، هیچ کدام معجزه و خرق عادت محسوب نمیشوند. از همینرو سحر اگرچه ابزارش مخفی و متافیزیکی است؛ اما چون ابزارش قابل دسترسی است، معجزه بحساب نمیآید. بالاتر باید گفت که معجزه امری است که ابزار ندارد و به محض اراده معصوم(ع) محقق میشود. یعنی پشتوانهای که دارد روح بزرگ امام معصوم است و معصوم برای شفا دادن نه لازم است که کالبد ذهنی را از دیگران بیرون بکشد و نه لازم است از تشعشع دفاعی استفاده کند و نه لازم است زمان در اختیار داشته باشد و نه لازم است دیگران را به عمل نظاره گری محض و شاهد بودن و تسلیم بودن دعوت کند. از اینجا معلوم است که تصرفاتی که درعرفان حلقه انجام میپذیرد همه ابزاربَر است و ابزارها همه از قضا ابزارهای غیر دینیاند. مثلا فرایندِ قضاوت نکردن در عمل نظارهگری که در حقیقت از کارانداختن قوه عاقله (که همان رسول باطنی انسانهاست) و پرهیز دادن عقل از عمل تجزیه و تحلیل و قضاوت است. و یا اینکه در عرفان حلقه استفاده از حلقههایی که طاهری آموزش میدهد مانند حلقههای رحمانیت، از یکطرف عرفان معرفی میشود و از طرف دیگر با تقوی و پرهیزگاری و دینداری و بی دینی بی ارتباط معرفی شده است. چرا ابزارها در عرفان حلقه این گونه با دینداری فاصله میگیرند و همه به یک سان میتوانند عرفان و اشراق را تجربه نمایند؟
شفا دادن معصومین و شبکه شعور کیهانی
در پاسخ باید گفت اگر کسی این شفا را استقلالاً به معصومین نسبت دهد، ما هم معتقدیم که این باور نهتنها دینی نیست، بلکه خروج از مرز توحید بوده و شرک محسوب میشود. اما کدام شیعه است که شفای استقلالی را در حق معصوم قائل باشد؟ اساساً مقام عصمت معنایش این است که بدون اذن الهی هیچ عملی از معصوم سر نمیزند.
همانطوری که هواداران عرفان حلقه میگویند طاهری شفا داد و منظورشان این است که موجودات غیرارگانیک از حریم انسان خارج شد وکسی نسبتدادنِ شفا به طاهری را شرک نمیداند، نسبتدادن شفا به معصومین هم نباید بدون اذن الهی معنا شود. چرا شفای طاهری عین خداپذیری معنا میشود، اما اگر چنین شفایی به معصومین نسبت داده شود، در تعارض با خدامحوری معرفی میشود؟
در مورد معصومین هم شفا به این معناست که شافی خداست و واسطه شفا معصومیناند. اگر قرار است هرگونه واسطهای شرک معرفی شود، چرا در عرفان حلقه معتقدند که مفهوم شافی وقتی محقق میشوند که پای شبکه شعور کیهانی به میان آید و شعورِ جزء با شعور کل که همان شعور کیهانی است وحدت یابد؟ مگر خداوند نمیتواند بدون ابزار قراردادن شبکه شعور کیهانی و بدون اتحاد شعور جز با کل، شفا را تحقق بخشد؟ چرا میانجیگری شعور کیهانی در شفابخشی به شرک تفسیر نمیشود، اما معصومین که کاملترین مخلوقات الهیاند، نباید از طرف خدا به عنوان ابزار شفا مورد عنایت قرار گیرند؟
تفاوت شعور کیهانی با معصومین
اضافه میکنیم اگر کسی بخواهد تفاوت شعور کیهانی را با معصومین بداند، باید بداند که معصومین هیچگاه قائل نشدهاند که: «خداوند فقط خالق است و کار گرداندن جهان و تدبیر آن منحصر در ماست». اما در عرفان حلقه قائل شدهاند کار خداوند فقط خلق عالم بوده و برای بقا و پیشبرد امور خلق، حقیقتی به نام «شبکه شعور کیهانی» خلق شده است که کارگزار خداوند در هستی است.
در چنین نگاهی جایگاه خداوند در حقیقت جایگاهی تشریفاتی است و خداوند در بقای هستی سهمی ندارد. دوم این که معصومین نگفتهاند که کار ما منحصر در شفابخشی است و هیچ گاه عرفان را در درمان خلاصه نکرده اند، اما در عرفان حلقه باور این است که اگر اتصال با شعور کیهانی انجام پذیرد، خداشناسی عملی محقق شده است. چنین خداشناسی عملی منحصر در بهبودی و پیدایش قدرت درمانگری است.
سوم اینکه معصومین هیچگاه نگفتهاند که عرفان مساوی با درمان است، بلکه درمان ذاتاً هیچ نسبتی با معرفت الهی ندارد و اینگونه نیست که هرکس قدرت درمانگری پیدا کند، عارف شده و به شهود رسیده است. اگر عمل درمانگری در فرقه حلقه، ملازم با عرفان معرفی شود، کار روانپزشکان و طبیبان و هامیوپاتی و آیورودا چرا عرفان نباشد؟ معجزه مسیح (ع) این نبود که درمانگر بوده، بلکه معجزه وی این بوده که بدون ابزارهای مانند تشعشع دفاعی و انرژیدرمانی و اتصال با شعور کیهانی، فرایند درمان را رقم زده است.
انکار معجزه در عرفان حلقه
بنا بر متون دینی، معصومین دارای قدرت اعجاز هستند. البته اگر اعجاز از ناحیه پیامبر الهی رخ دهد، معجزه و اگر از طرف امامان معصوم سر بزند اصطلاحاً به آن «کرامت» گفته میشود. ما میتوانیم به اعتبار این قدرت به معصومین متوسل شویم و حل مشکلمان را از آنها درخواست کنیم.
در حالی که معجزه یکی از ضروریات مذهب تشیع میباشد، اما عرفان حلقه ای ها با تفسیری که از درمانگری دارند، مسئله معجزه را مورد انکار قرار داده و زیر سوال میبرند و سعی دارند آن را مسئله ای عادی جلوه دهند. این در حالی است که باید از عرفان حلقهایها پرسید اگر شفای معصومین به معنای جداشدن ارواح مرحومین از حریم ما باشد، این چه معجزهای است که عرفان حلقهای هم آن را بلدند؟ آیا چنین باوری در حقیقت زیر سؤالبردن حقیقت اعجاز نیست؟
فراموش نشود رهبر عرفان حلقه چون معتقد است به ابزارهایی که مسیح پیامبر (ع) برای درمانگری در اختیار داشت، دست یافته، مفهوم درمان را به مفهوم عرفان پیوند زده و درمان را مقدمه عرفان معرفی کرده است؛ وگرنه چه ضرورتی داشت به این شدت، سلامت جسم را به کشف و شهود گره بزند؟
یک مطلب بسیار ظریف در اینجا وجود دارد و آن هم این است که معجزه به معنای امری است که ابزارش در اختیار دیگران نیست. از همین منظر است که نه کار شعبدهبازها و نه کار ساحران و نه کار شمنها و نه معرکهگیریهای طاهری هیچکدام معجزه و خرق عادت محسوب نمیشوند. از همین رو سحر اگرچه ابزارش مخفی و متافیزیکی است، چون ابزارش قابل دسترسی است، معجزه به حساب نمیآید. بالاتر باید گفت که معجزه امری است که ابزار ندارد و به محض اراده معصوم محقق میشود؛ یعنی تنها پشتوانهای که معجزه دارد، روح بزرگ امام معصوم است و معصوم برای شفادادن نه لازم است که کالبد ذهنی را از دیگران بیرون بکشد و نه لازم است از تشعشع دفاعی استفاده کند و نه لازم است زمان در اختیار داشته باشد و نه لازم است دیگران را به عمل نظارهگری محض و شاهدبودن و تسلیمبودن دعوت کند.
از اینجا معلوم است تصرفاتی که در عرفان حلقه انجام میپذیرد همه ابزاربَر است و ابزارها همه از قضا ابزارهای غیر دینیاند؛ مثلاً فرایندِ قضاوتنکردن در عمل نظارهگری که در حقیقت از کارانداختن قوه عاقله (که همان رسول باطنی انسانهاست) و پرهیزدادن عقل از عمل تجزیه و تحلیل و قضاوت، دورکردن عقل از رسالت الهی خویش است و یا اینکه در عرفان حلقه استفاده از حلقههایی که طاهری آموزش میدهد مانند حلقههای رحمانیت، از یکطرف عرفان معرفی میشود و از طرف دیگر با تقوی و پرهیزگاری و دینداری و بیدینی بیارتباط معرفی شده است. چرا ابزارها در عرفان حلقه اینگونه با دینداری فاصله میگیرند و همه به یکسان میتوانند عرفان و اشراق را تجربه نمایند؟