پاورپوینت درس پانزدهم هدیه های آسمان پایه ششم دبستان حماسه آفرینان جاودان (pptx) 28 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 28 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
درس
پانزدهم هدیه
های
آسمان
پایه
ششم
دبستان
حماسه
آفرینان جاودان
اتوبوسها کنار میدان شهدا ایستادند. آقای شکیبا که چفیه ی دوران دفاع مقدّسش را دور گردن انداخته بود، گفت:«اردوی ما از همین جا شروع میشود».
بچّهها با تعجّب گفتند:«اینجا؟ وسط تهران؟ اردوهای راهیان نور را مگر به مناطق جنگی نمیبرند؟»
آقای شکیبا گفت:«آنجا هم میرویم؛ امّا یادمان باشد که اینجا هم دیدنی و به یادماندنی است. اینجا میدان ژالهی سابق است. روز هفده شهریور سال پنجاه و هفت بسیاری از انقلابیون در همین میدان به شهادت رسیدند. به ظاهرِ این میدان نگاه نکنید. اینجا باغ لالههای سرخ و سرشار از عطر شهیدان انقلاب است».
نزدیک غروب به پادگان دو کوهه رسیدیم. آقای شکیبا به دور تا دور پادگان نگاهی انداخت. سپس رو به بچّهها گفت:«اینجا محلّ تجمّع بهترین جوانان سرزمین ماست. رزمندگان سلحشور از نقاط مختلف کشور به اینجا میآمدند، سازماندهی میشدند و به سوی خطّ مقدّم حرکت میکردند. ارتش صدّام، که به خیال خود میخواست سه روزه خود را به تهران برساند و انقلاب اسلامی را نابود کند با ایستادگی و مقاومت همین رزمندگان روبه رو شد.
ردّ پای بسیاری از شهیدان و سرداران شهید مانند شهید همّت، شهید زین الدّین و دیگران در اینجا دیده میشود. دو کوهه، کوهی از خاطرات شنیدنی در سینه دارد
.»
برای نماز به حسینیهی شهید همّت میرویم؛ حسینیهای که به یاد این شهید ساخته شده و سالها شاهد نمازها و نیایشهای رزمندگان و شهیدان بوده است.
به شلمچه رسیدیم؛ منطقهای وسیع و بیابانی با خاکریزهایی کوچک و بزرگ. دو طرف جادّه پوشیده از سیمخاردار و موانع نظامی بود و تعدادی تانک سوخته و نیمسوخته از زمان جنگ در منطقه به یادگار مانده بود.
آقای شکیبا بیتاب شد و با شور و اشتیاق به پهنای منطقه چشم دوخت. گویی خاطرات بسیاری از شلمچه داشت. نفس عمیقی کشید و گفت:«به سرزمین شقایقهای پرپر، به گلستان همیشه بهار شلمچه خوش آمدید
!
در اینجا تعدادی از بزرگترین عملیاتهای دفاع مقدّس اتّفاق افتاد؛ عملیاتهایی که در آن رزمندگان موفّق شدند از بزرگترین میدانهای مین و محکمترین سنگرهای دشمن عبور کنند و موجب حیرت بزرگ ترین ارتشهای جهان شوند. در اینجا چه حماسههایی آفریده شد! چه جوانهایی جوانمردانه جنگیدند و جان خویش را تقدیم خدا کردند».
به طرف حسینیهی شهدای گمنام شلمچه به راه افتادیم
.
با ادب در برابر شهیدان گمنام ایستادیم و مثل شاگرد، گرداگرد آموزگاران ایمان و شهادت زانو زدیم
.
آقای شکیبا گفت:«از این عزیزان هیچ نام و نشانی به دست نیامده است. اینها همه چیزشان را تقدیم خدا کردند؛ حتّی نام و نشانشان را
!»
دور تا دور حسینیه به تصویر و وصیتنامهی شهیدان آراسته بود. شهدای دانشآموز، دانشجو، روحانی و …
.
غرق تماشای تصاویر بودیم که احمد ما را صدا زد.
– بچّهها! بیایید اینجا
!
همگی دور یکی از تابلوها جمع شدیم. نوشتهی زیر تابلو، توجّه ما را به خود جلب کرد:«سلام ما را به امام خمینی برسانید. از قول ما به امام
بگویید
همانطور که فرموده بودید، مانند امام حسین (علیه السّلام) مقاومت کردیم، ماندیم و تا آخر جنگیدیم
».
این آخرین سخن آن بسیجی قهرمان قبل از شهادتش بود
.
از حسینه بیرون آمدیم و چند لحظه در گوشهای نشستیم. به آنچه دیدم و خوانده بودم، فکر میکردم.
آقای شکیبا گفت:«شهدا پیرو راه امام حسین (علیه السّلام) بودند و تا آخرین قطرهی خون خود از کشور اسلامی ما دفاع کردند. آنها پاداش زیادی پیش خدا دارند. خدا در قرآن میفرماید:
وَ مَن یُقاتِل فی سَبیلِ اللهِ فَیُقتَل اَو یَغلِبْ، فَسَوفَ نُؤتیهِ اَجرًا
عَظیمًا
«هرکس در راه خدا بجنگد؛ کشته شود یا پیروز گردد، پاداش بزرگی به او خواهیم».
هر لحظه به شمار جمعیت افزوده میشد. از آقای شکیبا پرسیدم:«چرا مردم هر سال به این مناطق سفر میکنند؟»
– شهدا در راه خدا از همه چیز خود گذشتند. آنها جانشان را فدا کردند تا میهن اسلامی پایدار بماند. فداکاری آنها دشمنان اسلام را خوار و ذلیل کرد. ما به این مناطق میآییم تا یاد آنها را زنده نگه داریم و از شهدا درس بگیریم. پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) میفرماید:
بالاتر از هر کار نیک، نیکی دیگری است و شهادت در راه خدا بالاترین نیکی است.
شهدا به بالاترین نیکیها رسیدند و ما هم با درس گرفتن از آنها میتوانیم بهتر و زیباتر زندگی کنیم.
بخشی از وصیّت نامهی یک دانش آموز شهید:
به همه سفارش میکنم که زیاد قرآن بخوانید و دعا کنید. پدر و مادر عزیزم! شما یک عمر برایم زحمت کشیدید ولی من برای شما چه کردهام؟ حدیثی هست که «اگر میخواهی گناهت پاک شود، به پدر و مادرت کمک کن»؛ ولی من برای شما این گونه نبودم! از شما میخواهم که مرا حلال کنید.